جدول جو
جدول جو

معنی چوب بست - جستجوی لغت در جدول جو

چوب بست
چوبهائی که بنایان بهم بسته بر آن بنشینند و تعمیر و کاهگل کنند، داربست، چوب بندی
فرهنگ لغت هوشیار
چوب بست
((بَ))
مجموعه قطعات چوبی یا آهنی که عمودی و افقی به هم متصل سازند و در کنار دیوار نصب کنند و عمله و بنا روی آن کار کنند، داربست
فرهنگ فارسی معین
چوب بست
چوب هایی که در کنار دیوار یا درون عمارت به شکل افقی و عمودی به هم وصل کنند که کارگران ساختمانی روی آن بایستند و کار کنند، چوب هایی که زیر درخت انگور برپا کرده و شاخه های تاک را روی آن می خوابانند، داربست، تله بست
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوب دست
تصویر چوب دست
چوبی که در دست می گیرند، عصا، دستوار، دستواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب دست
تصویر چرب دست
زبر دست، جلد، چابک
فرهنگ لغت هوشیار
جامه آویز چوبی که افقی بر دیوار استوار کنند و جامه ها بروی آویزند، رخت آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوب شفت
تصویر چوب شفت
چوب دستی کلفت ناتراشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب دست
تصویر چرب دست
چیره دست، چابک دست، تردست، زبردست، جلد و چابک، کسی که در کار خود زبردست و ماهر باشد، برای مثال سخن را نگارندۀ چرب دست / به نام سکندر چنین نقش بست (نظامی - ۱۰۳۸)، هنرمند، شیرین کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوب رخت
تصویر چوب رخت
چوب رختی، وسیله ای دارای چند قلاب برای آویختن لباس که به دیوار با پشت در نصب می شود
فرهنگ فارسی عمید
دستوار، عصا، چوب دستی، عصا و تعلیمی چوبی که در دست گیرند دستوار عصا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبدست
تصویر چوبدست
((دَ))
عصا
فرهنگ فارسی معین